سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبّت دنیا خرد را تباه می کند و دل را از شنیدن حکمت باز می دارد و کیفری دردناک می آورد . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 89 مرداد 10 , ساعت 8:55 صبح

 

آقا زاده ها 3

* مجتبی طالقانی

نمونه مجتبی طالقانی از یک منظر تلخ تر است چرا که او نه تنها به لحاظ سیاسی بلکه به لحاظ اعتقادی نیز منحرف گردید و با کنار گذاشتن اسلام و گرویدن به مارکسیسم، ضربه شدیدی به حیثیت خانواده خود خصوصاً پدر انقلابیش وارد آورد که عالمی روحانی و مفسر قرآن به شمار می‌آمد.

مجتبی در ماجرای تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در سال 54 جزو عناصر مارکسیست شده سازمان بود. مارکسیست شدن رهبری سازمان از یکسو و برخوردهای وحشیانه و کشتار اعضای مسلمان موجی از انزجار بین نیروهای مذهبی علیه سازمان ایجاد کرد و بسیاری از کسانی که قبلاً به این جریان نگاه خوشبینانه داشتند، از آن روی برتافتند. به دنبال این رسوایی، کادر رهبری سازمان نامه مجتبی طالقانی خطاب به پدرش را منتشر کردند که در این نامه، مجتبی دلایل خود را برای خارج شدن از اسلام و گرویدن به مارکسیسم مطرح کرده بود. هدف سازمان مجاهدین از انتشار این نامه آن بود که ضمن منفعل نمودن نیروهای مذهبی، چنین القا کنند که جاذبه مارکسیسم تا حدی است که فرزند یک روحانی مشهور را نیز به خود جلب نموده و او را تا بدانجا کشانده که عواطف پدر و فرزندی را کنار گذاشته و مسیر خویش را از راه پدر جدا کند. مضافاً اینکه بر اساس اسناد بدست آمده بعد از پیروزی انقلاب، مسائلی نظیر نامه مجتبی طالقانی و حتی پروژه مارکسیست شدن کادر رهبری سازمان مجاهدین خلق، طراحی پیچیده‌ای از سوی ساواک- از طریق عناصر نفوذی برای انحراف در نهضت اسلامی و بی‌انگیزه کردن انقلابیون بوده است. سست بودن دلایل نامه مجتبی طالقانی برای گرویدن به مارکسیسم (به عنوان علم مبارزه و تنها راه ممکن برای براندازی استبداد و مقابله با استعمار) تنها دو سال بعد - یعنی زمانی که بر اساس آموزه‌های مذهبی و با رهبری امام (ره) و روحانیت، رژیم شاه ساقط و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید- کاملاً روشن گردید. حدود دو دهه بعد نیز با فروپاشی شوروی سابق و اضمحلال کامل اندیشه مارکسیسم، عیان شد که آقازاده ساده لوح تا چه اندازه در فهم مسائل به بیراهه رفته و چه گوهر گرانبهایی را به خرمهره‌ای فروخته است! مجتبی پس از فروپاشی کاخ اوهام خود و دیگر رفقای سرخش، نه راه روشنی در پیش دارد و نه روی بازگشت به پشت سر و از این روست که سالیان سال رحل اقامت در آلمان افکنده و البته بعد از فروپاشی مارکسیسم، به جای «پیکار» به «صلح» فکر می‌کند! ناگفته نماند که دستگیری مجتبی و برادرش از سوی پاسداران انقلاب اسلامی در فروردین 58 منجر به قهر و خروج اعتراض‌آمیز آیت‌الله طالقانی از تهران شده و در واقع اولین فتنه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می‌رود که با تدبیر امام مدیریت شده و از آسیبهای فراوان آن جلوگیری شد. حضرت امام در ملاقات با مرحوم طالقانی فرمودند: «اگر احمد من را هم دستگیر می‌کردند، من حرفی نمی‌زدم [و اعتراض نمی‌کردم]» یا «والله اگر احمد دچار کوچکترین انحرافی باشد و حکمش مرگ باشد، من شخصاً او را خواهم کشت.»



لیست کل یادداشت های این وبلاگ